انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری اگر چه پایان یافت اما تحلیل ها درباره آن در داخل و خارج ادامه دارد و اثرات و تبعات آن تازه وارد مرحله جدیدی شده است. در این گزارش به برخی از جوانب آن می پردازیم.
میزام مشارکت در این دوره 49 درصد و نسبت به دوره های پیشین کمتر بود. اما اگر کسی نگاه دقیق تر و عمیق تری به صحنه داشته باشد متوجه می شود که این میزان مشارکت نه تنها کم نیست بلکه فراتر از انتظارها هم بوده است. کاهش درصد مشارکت در این انتخابات عمدتا به 4 مانع و نکته بازمی گردد؛
1- هیچکس نمی تواند منکر این قضیه شود که کرونا و هراس از آن تاثیری جدی بر مشارکت داشته است. مطالعات و پیمایش ها نشان می دهد این موضوع بین 10 تا 20 درصد در مشارکت تاثیر داشته است. وهابزاده مشاور وزیر بهداشت گفته است «گروههای حساس، بیماران و سالمندان، جمعیتی حدود 10 میلیون نفر را تشکیل میدهند که بسیاری از آنها به خاطر نگرانی از کرونا نتوانستند در انتخابات شرکت کنند». این 10 میلیون نفر، بیش از یک ششم (17 درصد) کل واجدان حق رای را شامل میشود.
2- فراموش نکنیم مردم در چه شرایطی اقتصادی هستند. تورم کمرشکن و وعده های بر زمین مانده دولت دومین عاملی بود که بدون شک تاثیری جدی بر مشارکت داشت. فقط طی چند ماه گذشته بسیاری از اقلام و کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، افزایش قیمتی چشمگیر داشته اند. دولت آینده باید اعتماد و امید مردم را زنده کرده و در این زمینه راهی طولانی و البته دشوار پیش روی خود دارد.
3- نحوه اجرایی رای گیری در این دوره همراه با اختلالاتی بود. اختلالهای جدی در چند ساعت اولیه روز رایگیری (بعضا تا ساعت 11 صبح) در شماری از حوزههای رایگیری دیده شد که گزارشهای متعددی در این باره منتشر شده است.
4- شش درصد واجدین رای دادن در خارج از کشور زندگی می کنند. این افراد با دو مانع برای مشارکت روبرو بودند. نخست دسترسی سخت به صندوق رای که اغلب به دلیل مسافت های بسیار طولانی و یا نبود صندوق رای در برخی کشورها مانند کانادا بود و دوم تهدیداتی که از سوی معاندین و ضدانقلاب وجود داشت. روایت های متعدد و قابل توجهی از حملات فیزیکی و فحاشی این گروه ها به رای دهندگان در خارج از کشور منتشر شده است.
آن روی دیگر سکه مشارکت، کمپین سنگین ضدانقلاب برای تحریم انتخابات بود که البته عده ای در داخل نیز به این کمیپن پیوسته بودند. علی رغم همه جوسازی ها و تبلیعات رسانه ای، این کمیپن شکست خورد و نتوانست به اهداف خود دست یابد.
یکی از نکات جالب و قابل توجه ماجرا آنجاست که برخی از کشورها در این کمیپن مشارکت و فعالیت جدی داشتند که مردم خود آنها تا کنون رنگ انتخابات را هم ندیده و به قول رهبر معظم انقلاب اسلامی هنوز فرق صندوق رای و میوه را نمی دانند!
نکته مهم بعدی در این انتخابات، وضعیت سخت و دشوار جریان اصلاحات است. این جریان هم در انتخابات ریاست جمهوری و هم شورای شهر تهران مغلوب شد و علی رغم ارائه لیست جمهور و حمایت مشخص و قوی خاتمی از این لیست، باز هم نتوانست توفیقی بدست آورد.
اما شاید آنچه از این شکست هم برای این اردوگاه سخت تر و پرهزینه تر باشد، شکاف های درونی است که بعید بنظر می رسد براحتی و بزودی ترمیم یابد. نشریه صدا، ارگان رسمی حزب اتحاد ملت از احزاب اصلی اصلاح طلب درباره این وضعیت می نیوسد؛
«گردهم آمدن نیروهای اصلاحطلب مشارکتجو در قالب «جبهه اصلاحات ایران» نه در جهت تولدی دیگر از اصلاحطلبی در ابتدای قرن جدید که عملاً، برای خاکسپاری پیکر بر زمینمانده اصلاحات تشکیل شد و بیش از یک تشکیلات و ائتلاف سیاسی، به جمعی از سوتهدلان میمانست که به سوگواری آمده بودند.
در این جمع سوگوار، البته برخی پیشنهاد میدادند کاری نکنیم که خبر مرگ به همگان برسد و عموم جامعه از ورشکستگی متوفی و بیارث ماندن بازماندگان، مطلع شوند!
خروجی این انتخابات، پذیرش برباد رفتن سرمایه اجتماعی و وجهه و موقعیت اصلاحطلبی است؛ باور کردن این ورشکستگی و از دست رفتن این سرمایه گرچه تلخ و سنگین است؛ اما چارهای جز آن نیست.»
روی کار آمدن رئیس جمهوری انقلابی در ایران که مقدمه تشکیل دولتی انقلابی است بدون شک برای غربی ها نگرانی های زیادی ایجاد خواهد کرد. آنان بهتر از هر کسی می دانند اگر دولت در اختیار کسانی باشد که به آرمان های انقلاب وفادار بوده و در این راستا حرکت کنند، امکان اخذ امتیازهای باج خواهانه و قلدری های توخالی از آنها گرفته خواهد شد.
جاناتان لایس بن ساموئل در تحلیلی رفتارشناسانه از مواضع مسئولان ایالات متحده و اسرائیل در این یادداشت نوشت: «در شرایطی که بنت و متحدینش موضع تند و شدیدی را بعد از پیروزی ابراهیم رئیسی در پیش گرفتهاند و تلاش دارند از آن بهعنوان اهرم فشاری برای متقاعد کردن قدرتهای جهانی حاضر در مذاکرات هستهای با ایران استفاده کنند، واشنگتن بر این باور است نتایج انتخابات ریاستجمهوری نباید بهعنوان چالشی برای مذاکرات باشد.»
این تحلیلگر اسرائیلی ضمن اعتراف صریح به شدت گرفتن سردرگمی و اختلاف نظر بین مواضع تلآویو و واشنگتن در مورد ایران نوشت: «سه روز اول بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری در ایران کافی است تا به شکاف حاصل بین واکنشهای اسرائیل و آمریکا در مورد پرونده هستهای ایران پی ببریم.»
در بخش دیگری از این تحلیل تأکید شده است: «اختلاف در واکنشها جدیدترین نمونه برای اثبات اختلافنظر بین دو طرف در رابطه با پرونده ایران محسوب میشود.»
نویسنده معتقد است با وجود آنکه بنت و لاپید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از برملا شدن این شکافها بهکار بستهاند و حداقل در شرایط فعلی قصد دارند موارد اختلاف فیمابین مشخص نشوند، اما مسئولین اسرائیلی با این حال نتوانستهاند عصبانیت و حس انتقادی خود را نسبت به طرف پیروز در انتخابات ایران پنهان کنند.
همین عصبانیت باعث شد بنت در همان جلسه آغاز بهکار کابینه جدید با حمله به ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور منتخب از رهبران جهان بخواهد مانع از به ثمر رسیدن تلاشها برای بازگشت به توافق هستهای (برچیدن تحریمهای جدید دوره ترامپ علیه ایران) با ایران شوند.
آویو کوخافی رئیسستاد ارتش اسرائیل که این هفته به واشنگتن سفر کرده است هم بعد از اظهارنظرها به پنتاگون آمده است تا پیش از آغاز دور بعدی مذاکرات وین با مسئولین عالیرتبه آمریکایی دیدار کند و در رابطه با پرونده هستهای ایران به گفتوگو و رایزنی بپردازد.
در ادامه این تحلیل تأکید شده است، منابع آگاه سیاسی اسرائیلی به هاآرتص خبر دادند واکنشهای اسرائیل نسبت به انتخابات ایران بهشکل هماهنگی پیش میرود و بهدنبال ارسال سه پیام مشخص و محوری به افکار عمومی است.
اولین پیام تلاش دارد نشان دهد انتخابات ایران دموکراتیک و آزاد نبوده است، در این محور نوعی هماهنگی و همسویی بین اسرائیل و آمریکا وجود دارد.
پیام دوم ضربه زدن به وجهه رئیسجمهور منتخب ایران است که از طریق متهم کردن وی به پروندههای حقوقبشری صورت میپذیرد.
پیام سوم هم در تلاش اسرائیل برای نشان دادن این امر که گزینه نظامی علیه برنامههای هستهای ایران همچنان روی میز قرار دارد، خلاصه میشود و تلاش میگردد این مسئله همواره اعلام شود و در رسانهها مطرح باقی بماند.
ارسال نظرات